محل تبلیغات شما
داستان ذِیل در مورد شخصی است که عاشق دختر همسایشان شده است . او برای رسیدن به عشقش هر کاری می کند ؛ ولی نهایتاً متوسل به دَرگَاهِ اِمامِ زَمان(عَج ) می شود ! عالم ثقه شیخ باقر کاظمی مجاور در نجف حدیث کرد که در نجف اشرف مرد مؤمنی بود که او را شیخ محمد حسن سریره می نامیدند. او در سُلُک اَهل علم و مرد با صداقتی بود. بیمار بود و در نهایت تنگدستی و فقر و احتیاج زندگی می کرد. حتی قوت و غذای یومیه خود را نداشت و بیشتر اوقات به خارج نجف در بیابان نزد اعراف اطراف

بچه مذهبی ها هم شعر میدانند !

سردار. قاسم سلیمانی - Gen. Qasem Soleimani

دارد زمان آمدنت دیر می شود - It's too late to come

نجف ,شیخ ,عَج ,مرد ,تنگدستی ,نهایت ,در نجف ,در نهایت ,و در ,بیمار بود ,نهایت تنگدستی

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

سنگ مرمریت گندمک شیراز